- تقلب کردن
- نادرستی کردن
معنی تقلب کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- تقلب کردن
- обманывать
- تقلب کردن
- schummeln
- تقلب کردن
- обманювати
- تقلب کردن
- oszukiwać
- تقلب کردن
- trapacear
- تقلب کردن
- imbrogliare
- تقلب کردن
- hacer trampa
- تقلب کردن
- tricher
- تقلب کردن
- bedriegen
- تقلب کردن
- หลอกลวง
- تقلب کردن
- धोखा देना
- تقلب کردن
- aldatmak
- تقلب کردن
- kudanganya
- تقلب کردن
- প্রতারণা করা
- تقلب کردن
- دھوکہ دینا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پذیرفتن، پذیرا شدن
بعهده گرفتن بگردن گرفتن
کوشیدن کوشیدن سعی کردن
بعهده گرفتن بگردن گرفتن
خطا و گناه کسی را باز گو کردن (نزد حاکم داروغه و دیگران)، شکایت از عمل کسی کردن
خلاف کردن
ذکر نمودن شاعر نام خود را در شعر
شکایت کردن (از ظلم) داد خواستن
شگفتیدن شگفتن چو افراسیابش به هامون بدید - شگفتید از آن کودک نو رسید (شاهنامه) حیرت کردن شگفت داشتن
پیروی کردن، عمل کردن بفتوای مجتهد، حرکت و طرز تکلم کسی را نشان دادن
اندیشیدن اندیشه کردن
فرا گرفتن درک کردن، پذیرفتن